عاشقانه های من و تو
❤❤ しѺ√乇 ❤❤

البوم فوق العاده شنیدی و زیبای مرتضی پاشایی

بنام : یکی هست 

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

مرتضی پاشایی آلبوم یکی هست

 



ادامه مطلب ...
پنج شنبه 6 مهر 1391برچسب:, :: 21:56 :: نويسنده : احسان

 

چشمه های خروشان تو را می شناسند.موج های پریشان تو را می شناسند.پرسش تشنگی را تو آبی،جوابی.ریگ های بیابان تو را می شناسند.ای غریب الغربا ،ای معین الضعفا.

کاش من هم عبور تو را دیده بودم.کوچه های خراسان تو را می شناسند.اینک ای خوب فصل غریبی سرآمد.چون تمام غریبان تو را می شناسند.ای غریب الغربا ،ای معین الضعفا

 

  میلاد امام رضا  - www.up2.irannab.com

پنج شنبه 6 مهر 1391برچسب:, :: 21:47 :: نويسنده : احسان

از پول کثیف تر شدم از بس این دستو آن دستم میکنند.

 

سراپای وجودم را خلاصه کردم در یک جمله ...

من بی تو اشک میریزم

شنیدی اگر گنجشک گریه کند میمیرد

من همان گنجشککم

 

 

دیریست بجای دل تنگی هایم خواب تو را میبینم

بگو چگونه یاد منی

که من وحودت را احساس نمیکنم

در این بالا پریدن ها

 

 

حالم بد است

انگار دیووانه شده ام

این منم در جستجوی تو

کاش کنارم بودی

تا پرپر شدنم را میدیدی

 

 

تو را دوست دارم

دلیلی ندارم

دوست داشتن بدون دلیل زیبا تر است

 

 

از بس در این راه نظاره گر بودم خسته ام

هر کسی رد میشود کنایه اش را میزند

زندگیم همین است!!

گاه درد!!

گاه غم!!

همیشه منتظر و همیشه کنایه!

 

 

همین چند روز پیش بر سر مزارت بودم

سفره دلت را برای دیگری وا کرده بودی

یادم میاید گفته بود تنها تو را دارم

.

هه

.

به خودم میخندم

چقد ساده بود دل بیچاره من

عمری تو را پرستیدم این هم پاداشش

 

 

تو مرا پیدا کردی........من خودم را گم

تو شدی لیلی........من شدم مجنون

تو مرا جان دادی....من خودم جان کندم

تو بهاری واسه دل.....من زمستانم،خشک

تو خود عشقی....من اسیرم در عشق

 

تــ نــ هــ ـا یــ ـی . . .!!

خـ ــاطــرهــ خــوبــ ــی استــ از زنـــ ــدگـــ ــی. . .

دلــ ــمــ را بـــ هــ هــ ــمــان خــ ــوشــ کــردهــ ام . . .

شـــ ــایــد . . . !!

روزیــ جــ ـــایــ خــ ــالــیــش را . . .

کنــ ـــارم پــ ــر کنـــ ــی . . . .

 

پنج شنبه 6 مهر 1391برچسب:, :: 15:7 :: نويسنده : احسان

امروز پائيز است؟

برگ مي ريزد؟

آسمان ابريست؟

ابر آبستن مي بارد؟

نفس باد هنوز پر تپش است؟

شاخه ها در خم كوچه سبك تر شده اند؟برگها افتادن؟

رنگ غم ، رنگ خزان ? زرد و بي تاب و نهان ?در پس نارنجي برگ درخت ...

امروز پائيز است؟

راستي پائيزبا اين همه غم اين همه حزن و فغان چه رنگي دارد؟ فصل عشق فصل خزان

امروز پائيز است؟

پنجره بسته و من پشت به آن...

آخ گوش كنيد اين صدا ناله ي پائيز است...

فصل عشق ...

زير پا، اي واي عابران..خش خش برگ خزان!

به ! گوش كنيد اين صدا نعره ي پائيز است...

شر شر آب روان... پاكي و عشق ، نواي باران!

چه دير آمده اي! چتر ها پوسيده ن?

آدما...

چتر ها را جمع كنيد خورشيد پرستان زمان!

فصل عشق است و خزان ? فصل بي تابي آب ? فصل بي خوابي باد ? فصل دلدادگي و ساز و خيال!

 

 پائيز

پنج شنبه 6 مهر 1391برچسب:, :: 15:1 :: نويسنده : احسان

دوست دارم یک شبه شصت سال راسپری کنم ،


بعد بیایم و با عصایی در دست ،


کنار خیابانی شلوغ منتظرت شوم ،


تا تو بیایی ،


مرا نشناسی،

 




ادامه مطلب ...
پنج شنبه 6 مهر 1391برچسب:, :: 14:55 :: نويسنده : احسان

گاه ،گاهی هوسم می گیرد

بنشینم لب حوضِ رویــا

دست برا آب زنــم

و خیــــــا لم را پرواز دهم

لحظه ای صبر کنم و ببینم در آب رقص پروا نه ی تنهایی را

که در آن خلوتِ خیـــــس

دل به نجوای پری خوش کرده...!

 

پنج شنبه 6 مهر 1391برچسب:, :: 14:17 :: نويسنده : احسان

  گاه یک سنجاقک 
به تو دل می بندد 
و تو هر روز سحر 
می نشینی لب حوض 
تا بیاید از راه 
از خم پیچک نیلوفرها
روی موهای سرت بنشیند 
یا که از قطره آب کف دستت بخورد 
گاه یک سنجاقک 
همه معنی یک زندگی است 

 

پنج شنبه 6 مهر 1391برچسب:, :: 14:11 :: نويسنده : احسان

  می‌دانی!
دل‌تنگی عین آتش زیر خاکستر است.
گاهی می‌شود فکر می‌کنی تمام شده،
اما یک دفعه همه‌ات را آتش می‌زند...

 

پنج شنبه 6 مهر 1391برچسب:, :: 14:4 :: نويسنده : احسان

 دیدی

هـمان یک مشـت

 

دانه ی احساسی که پاشیدی

 

چطـور خیـال پـرواز را

 

از سـر این پـرنده

 

پـراند؟؟!!

 

پنج شنبه 6 مهر 1391برچسب:, :: 13:56 :: نويسنده : احسان

 

 

پنج شنبه 6 مهر 1391برچسب:, :: 13:50 :: نويسنده : احسان

  وقتی کــه نیستی
شکـــــ دارم که بیایی
وقتی هم که می آیــــی
مطمئن نیستـــــــم که میمانی
وقتی هــــم که میروی
نمیدانم که باز میگردی یا نــه…
این دو دلــــــــی ها
دو راهـــــــی ها
دوگانگـــــی ها
مرا خواهد کشت..
بیـــــــــــا…
و یا
یک بار برای همیشه نیـــــــــــا…!

پنج شنبه 6 مهر 1391برچسب:, :: 13:48 :: نويسنده : احسان

  خسته شدم می خواهم در آغوش گرمت آرام گیرم.خسته شدم بس که از سرما لرزیدم...
بس که این کوره راه ترس آور زندگی را هراسان پیمودم زخم پاهایم به من میخندد...
خسته شدم بس که تنها دویدم...
اشک گونه هایم را پاک کن و بر پیشانیم بوسه بزن...
می خواهم با تو گریه کنم ...
خسته شدم بس که...
تنها گریه کردم...
می خواهم دستهایم را به گردنت بیاویزم و شانه هایت را ببوسم...
خسته شدم بس که تنها ایستادم

پنج شنبه 6 مهر 1391برچسب:, :: 13:9 :: نويسنده : احسان

  آب نریختـــــم که برگردی
آب ریختـــــم تـــا پاک شود
هر چه رد پای توست ، از زنـــدگیـــ ام…!

پنج شنبه 6 مهر 1391برچسب:, :: 13:6 :: نويسنده : احسان
گاهی خوب است آدم بداند وقتش رسیده "دست بکشد"

 "رها کند"

که جنگیدن بس است ، ابله ماندن بس است

گاهی باید بگذاری سرنوشت بیاید ، روزگار خودی نشان بدهد

همه چی دست به دست هم دهد تا اوضاع رقم بخورد....

و

تو

ساکت و سرد

تنها ورق بخوری!!
پنج شنبه 6 مهر 1391برچسب:, :: 12:50 :: نويسنده : احسان

 هــرگــاه صـدای جـدیـدیــ سـلام مـی کنـد

تپــش قــلب مــی گیــرمـ!

مــن دیگــر کشـش خــدا حــافظــی نــدارمـ

مـــرا ببخـش

کــه جــوابــ ســلامــتــ را نــمی دهـــمـ!!…

 

چهار شنبه 5 مهر 1391برچسب:, :: 23:33 :: نويسنده : احسان

  

شبها می اید یقه ادم را میـــگیرد

داد و بی داد  راه میاندازد لعنتی...!

تازگیها یاد گرفته کولی بازی هم دربیاورد!

"  تنــ  ــــ ــــ هـــ ـ ـایـ ـ ـــــم "

را میــــــــگویم!

 

آپلود سنتر عکس رایگان

 

چهار شنبه 5 مهر 1391برچسب:, :: 22:24 :: نويسنده : احسان

  زن که باشی ترسهای کوچکی داری!

از کوچه های بلند،از غروب های خلوت،از خیابان های بدون عابر میترسی

از صدای موتور سیکلت هاو دوچرخه هایی که بی هدف در کوچه پس کوچه ها می چرخند

از بوق ماشین هایی که ظهرهای گرم تابستان جلوی پاهایت ترمز میکنند

و تو فقط چهره ادمهایی را میبینی که در چشمهایشان حس نوع دوستی موج میزند

 



ادامه مطلب ...
چهار شنبه 5 مهر 1391برچسب:, :: 22:13 :: نويسنده : احسان

  نمی دانم آخر این دلتنگی ها به کجا خواهد رسید!
دنیا پــــــُر شده از قاصدکهایی که
راهشان را گم می کنند!!
نـــــــه میتوانی خبری دهی
و نــــــــه خبری بگیری !

 

چهار شنبه 5 مهر 1391برچسب:, :: 22:4 :: نويسنده : احسان

  دیگر از تنهــــــایی خستـــــه شده ام …
به کلاغــــها زیر میـــــزی میــــدهم ،
تا قصـــه ام را تمــام کنند . . .

چهار شنبه 5 مهر 1391برچسب:, :: 22:0 :: نويسنده : احسان

 بـــرگ پـــاییــزی

راهـی نـدارد جـــز سُــــــــقوط…. 
وقـتی می دانـد 
درختـــــــــــ…

 

                                                    عِشــقِ بَـــرگ تـــــازه ای را در دِل دارد…..! 

 

چهار شنبه 5 مهر 1391برچسب:, :: 21:47 :: نويسنده : احسان
درباره وبلاگ

تا شقایق هست زندگی باید کرد.
موضوعات
آرشيو وبلاگ
نويسندگان


ورود اعضا:

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 67
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 67
بازدید ماه : 944
بازدید کل : 7686
تعداد مطالب : 593
تعداد نظرات : 91
تعداد آنلاین : 1

Alternative content



IranSkin go Up
این صفحه را به اشتراک بگذارید